سخنرانی فردین خلعتبری در نشستِ « پهلوانی در فرهنگ و هنر ایران »

فردین خلعتبری (آهنگ‌ساز)

پرسشی در ذهنم شکل گرفته است: اگر ستمی در جهان نمی‌بود، سرنوشت پهلوان چه می‌شد؟ این پرسش خود زنجیره‌ای از تأملات را در ذهن می‌پرورد، چراکه به‌نظر می‌رسد وجود ظلم، مبارزه با آن و دستگیری از ستم‌دیدگان را ناگزیر با خود همراه دارد.

همواره جهانی را در خیال آورده‌ام که در آن اثری از ستم نیست. در چنین جهانی، جایگاه پهلوان و هنرمند به هم می‌رسد، چراکه آزادی در فقدان ظلم، معنایی دگرگونه می‌یابد. اگر ستمی در کار نباشد، آزادی چگونه تعریف خواهد شد؟ آزادی از چه؟

همیشه این اندیشه مرا به خود مشغول داشته که اگر تیغ سانسور بر پیکر آثار بهرام بیضایی فرود نمی‌آمد، سرنوشت آن آثار چگونه رقم می‌خورد؟ چنان‌که زنده‌یاد ساعدی روزی گفت: «آن‌چنان درگیر سانسور شدیم که فرصت نیافتیم به عشق بپردازیم»، و مگر نه این است که عشق، عصاره‌ی هستی است؟ عشق و آزادی، همواره در کنار یکدیگرند.

به گمانم اگر آینده را به درستی درک کنیم، باید موقعیت مدرن آن را نیز بشناسیم و از خود بپرسیم: پهلوان مدرن کیست؟ زیرا با دگرگونی زمان، آیین پهلوانی نیز دست‌خوشِ تغییر می‌شود. در جهانی که ستم رخت بربسته باشد، پهلوان تنها از خلال نوجویی، معنای خویش را بازمی‌یابد.

پهلوانی، چیزی جز تلاش بی‌وقفه نیست. پهلوان گام در راهی می‌نهد که انتهایی ندارد؛ تا فرجام راه پیش می‌رود. و در این سیرِ بی‌امان، نهایت توان، همان معنای حقیقی آزادی است.

امید آن دارم که روزی بتوانیم پهلوان مدرن را از نو تعریف کنیم، روزی که در آن، ظلم ریشه‌کن شده باشد و آدمی را مجال آن باشد که حقیقتاً آزاد باشد.