موسیقیای حزین با مضمونی غرورآفرین
یادمان
نکته: این نوشته، متنِ پیادهشدهی صحبتهای «مانی جعفرزاده» در شبِ «ای ایران» است و نوشتهی این آهنگساز تلقی نمیشود.
مانی جعفرزاده (آهنگساز و موسیقیدان):
وقتی یک اثر بهاصطلاح کلاسیک میشود، به این معناست که وارد فرهنگ عمومی شده است. اگر از یک قطعهی موسیقی صحبت و آن را کلاسیک تلقی میکنیم، یعنی آن اثر، توانسته در حوزهی فرهنگ عمومیِ حداقل مردمانِ یک منطقه از جهان، تأثیری ماندگار بگذارد.
آنچه با فاصلهای هشتاد ساله میتوان دربارهی «ای ایران» گفت، این است که این اثر در سال ۱۳۲۳، احتمالاً در مهرماه، نخستینبار در مدرسهی نظام اجرا شد. وقتی به ساختار آن نگاه میکنید، آشکار است که آهنگساز تلاش داشته یک مارش نظامی خلق کند؛ چیزی شبیه سرودهای ملی در سایر کشورها؛ اما نکتهی قابلتوجه این است که خالقِ اثر بهشدت ایرانی است و آهنگسازان ایرانی را نمیتوان چندان «مارشساز» دانست. در واقع ما مردمانی هستیم که بیشتر ترانهساز هستیم؛ وابسته به ادبیات، ملودیهای سانتیمانتال و احساساتی. این ویژگیها تناقض عجیبی با ذات مارش، بهعنوان یک فرم موسیقیایی، دارند.
تناقض میان دشتی و مارش
نتیجه این تناقض این است که وقتی سرود «ای ایران» را گوش میدهید، با چیزی مواجه میشوید که بیشتر شبیه یک ترانهی قدیمی است تا یک مارش کلاسیک. آهنگساز تلاش کرده این ترانه را در قالب یک مارش ارائه کند، اما شور و هیجانی که ذاتاً در یک مارش باید باشد، از جایی دیگر به این اثر تزریق شده است. هیچ مارشی در دنیا با مایهی دشتی ساخته نمیشود. دشتی یکی از ساختارهای فواصل حزین در موسیقی اصیل ایرانی است و بیشتر برای بیان غم و اندوه به کار میرود. سؤال این است که چرا آهنگساز برای ساخت یک سرود حماسی، بهجای استفاده از مایههای شادتر مثل ماهور یا چهارگاه، سراغ دشتی رفته است؟ این تصمیم در نگاه اول عجیب به نظر میرسد، اما اگر به ترانههای دههی ۱۳۲۰ نگاه کنید، میبینید که دشتی در آن دوران مُد بوده است.
نقاط ضعف و زیباییشناسی تلفیق شعر و موسیقی
یکی از مشکلات فنی این سرود، تلفیق شعر و موسیقی آن است. اگر شعر را بدون ملودی بخوانید، ساختار هجایی آن مشخص است؛ مثلاً: «ای ایران، ای مرز پرگهر» اما با ملودی فعلی، این ساختار به هم میریزد و به شکل زیر درمیآید:
«ایـــیـ، ایـــران، ایـــیـــ مرز پرگهر.» این تلفیق غلط از دیدگاه فنی، یکی از نقاط ضعف اثر است. اما همین نقص، به شکل عجیبی تبدیل به نقطهی قوت و زیباییشناسی اثر شده است.
سرود «ای ایران» ترکیبی است از حزینترین مایههای موسیقی ایرانی با مضامین حماسی و غرورآفرین. این تناقض، زیباییشناسی خاصی به اثر میبخشد. در این سرود، همزمان هم غم و اندوه هست و هم غرور ملی؛ هم نقصهای فنی در تلفیق شعر و موسیقی دیده میشود و هم عظمتی که از دل همین نقصها بیرون آمده است.
ماندگاری «ای ایران»
یکی از دلایل ماندگاری «ای ایران» این است که بهشدت شبیه خود ما ایرانیهاست. در هر اثر هنری، مخاطب دنبال خودش میگردد؛ اثری که بتواند احوال او را بازتاب دهد. «ای ایران»، با ترکیب غرور و غم، دویدن و نفسنفس زدن، همراه با حمل بار سنگینی به نام تاریخ، توصیف دقیقی از حال و هوای ماست.
اگر از من بپرسید آیا خالقی عمداً این ساختار را خلق کرده است؟ میگویم احتمالاً نه. او بهعنوان یک هنرمند، ناخودآگاه این ویژگیها را در اثرش جای داده است. آنچه باعث موفقیت «ای ایران» شده، عشق و شفقت خالقی به مخاطبانش است. او مانند هر هنرمند مسئولیتپذیر و صادقی، بهشدت به روزگار خودش وفادار بوده و عشق بیریایی به محیط پیرامون و مردمانش داشته است.
خالقی و عشق به موسیقی
خالقی با فروتنی و معصومیتی خاص، موسیقیاش را ساخته و این عشق را میتوان در جایجای آثار او حس کرد. «ای ایران» فراتر از یک سرود است؛ ترانهای است که در طول هشت دهه، به یاری روح جمعی ما، تبدیل به یک سرود ملی شده است.
نتیجهگیری
«ای ایران» از منظر فنی، یک اثر بینقص نیست. اما همین کاستیها، ویژگیهایی زیباشناسانه به آن دادهاند که آن را شبیه به روحیات ما کردهاند. ما این اثر را دوست داریم، چون مانند ما غمگین، اما مغرور است؛ دشتی، اما حماسی است. ایراد دارد، اما سرفراز است. به همین دلیل است که این سرود ۸۰ سال دوام آورده و همچنان در قلبهای ما جای دارد.